Friday, June 8, 2007

خلقیات ما ایرانیان

بنام خدا
عنوان متن از یک کتاب مرحوم جمالزاده گرفته شده است. در این کتاب نویسنده برخی از خلقیات ما ایرانیان را که هنر تنها نزد ماست و بس به نقد گذارده است .بر خلاف گفت و شنید های روزمره مان که در قالب یا رومی روم یا زنگی زنگ انجام میشود ویا باید امریکای ها و اروپائیان گرامی آدممان کنند و یا هنر نزد ماست و بس ،در این کتاب نویسنده با خلقی خوش و از سر طنزی ملیح به بیان دیدگاه های خود پرداخته است،بیشتر از همه چیز برای من نوع نگرش و بیان نویسندگان آن دوران جذاب است. از دوران سیاهی امده و با کرانه های دنیای جدید آشنا شده اند و حاصل این رویارویی نقد است و نگاه و کوشش و تلاشی قدر شناسانه.پایه بسیاری از کنکاشهای عالمانه در این دوران گذاشته شده است،تاریخ و ایرانشناسی ،ادبیات و شناخت آن،تلاش برای آفرینش قالبهای نوو…که دیر یا زود اثر انها آشکار شد و حتی برخی در زمان ما تازه دارد به بار مینشیند مانند ایرانشناسی و تاریخ ایران که شاهد آثار نسل سوم اینان هستیم در قالب اثار مستقل از نظرات و آراء مستشرقان. میزان قدر شناسی و امیدی که در تلاش و نگاه آن دوران دیده میشود هنوز هم جذابیت دارد. ا
از مطلب دور نیفتیم نگاه متاثر از این احوالات که گفته شد نگاهی مهربان تر از نگاه امروزیان است،جمالزاده در نهایت به تحقیر و سرکوفت زدن به اهل وطن نمیرسد بلکه در نهایت سلیقه آیینه ای میپردازد تا جماعت در آن به تماشای خود بپردازند و هر کس شکل و شمایش را نگاهی بیاندازدو به فراخور حال در شایستگی بیشتر بکوشد. اینها همه را گفتم تا اگر در سخنانم لفظ ما ایرانیان را بکار بردم چنین نپندارید که خرج خود را سوا کرده ام یا از مقام همه چیز دانی روشنفکر نماهای متکبر وطنی افاضه فیض می کنم و واسطه غیب شده ام یا در خرابات مغان ویا المپ اروپا. ب
خیر این کمترین نه تنها ایرانی است و به آن میبالد بلکه حتی لر هم هست و به آن هم میبالد،آنچه گفته می شود درآمدی است برای اینکه بیشتر به این نعمت یعنی ایرانی بودن واقف شویم. نه برای فخر و تکبری به دیگر مردمان جهان ،نه، برای اینکه کمی از باد منیت فردا"فردمان کاسته شود و بدانیم نان و دانش و روح شاعرانه و پوست کلفت و هوش و …دیگر ناشی از ایرانی بودنمان است نه تحفه و توانایی خاصی برای جنابمان.و تا قافیه تنگ شد و کاری عام المفعه ضرورت یافت بساط و زیر انداز و رو انداز را بجای دیگر نبریم و خرجمان را سوا نکنیم .باید هر کاری را که بایسته میدانیم برای این آب و خاک انجام دهیم تا شایستگی خود را برای پیشرفت و بهروزی باور کنیم.از این غرولند های روزمره دست برداریم و عهده دار کاری شویم ،در آن زمینه کاوش کنیم و حداقل مایه آرامش خیالی برای اوقات داتنگی مان فراهم آوریم،ادبیات ،هنر ؛محیط زیست،و..ایران. علیرغم اینکه پی در پی ناله های دل گوشه گیرمان را بیان می کنیم و در جواب احوالپرسی میگوئیم:ای زنده ایم شکر و این خود میتواند در نگرش به لایه زیرین آن خبر از خودخواهی دهد،اما در لایه پایین تربه عدم آشنایی و شناخت کافی از خودمان بر می خوریم وپایینتر هم با ایران دست به گریبانیم در عاشقی و هم سر خوردگی. جتمام اینها برای این بود که بگویم من هم سر این سفره نشسته ام و اگر چیزی می گویم باز خورد دست به گریبانیم با مقولاتی ازاین دست است و باور به اینکه کوره راه های پیدا کرده ام به قد و قامت خودم و در کنار شما هم بسیار سر دماغ و خوش احوالیم و به به از کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلایش.خوب برویم سر اصل مطلب :راستی
آقا چه تعطیل بود این تعطیلی،تعطیل تعطیل ،اینتر نت و وبلاگ ها هم تعطیل..؟
اینطور که من فکر میکنم ویا انطور که بر میآید ،نهضت وبلاگ نویسی باید حاصل دغدغه و تلاشی باشد برای گفت و گو و انتشار تعامل اقشار آسیب پذیر عرصه ارتباطات،یعنی کسانی که وب سایتی ندارند و یا شناخته شده نیستند و دسترسی به اذهان عمومی ندارند و از این طریق لزومی ندارد مانند عهد قدیم لاشه دفاتر شعر و یا رونوشت های متعدد از آثارشان را به دفاتر نشر و .نزد ارباب نشر وحشر(بی محشور شدن با اعاظم هر فرقه و صنف محال است که منتشر بشوی،رسمی است قدیمی در همه جای دنیا)ببرند.این وبلاگ نویسی هم که باری به دوش کسی نمی گذارد نهایتا" مثل وبلاگ حقیر بیله دیگ بیله چقندر می شود.خوب شاید اگر در جواب پرسش ما از یک وبلاگ گرد (این ترکیب ساخت خودمان است)ویا وبلاگ نویس که کجا بودی؟نبودت؟پاسخ :کار داشتم ،سرم شلوغ کار وبار بود ویا از غم نان و فرزند گفتن،شنیدن برایمان منطقی باشد.اما فکر کنید ،دوستان در جواب غیبت این چند روزچه خواهند گفت ،حدس می زنم خواهند گفت:تعطیلی بود با بچه ها رفته بودیم شمال ،یا ما که خانه رایانه نداریم درشرکت و یا اداره به وبلاگ ها سر میزنیم،سرمان گرم بود خوش گذشت.این یعنی یا سبکباری ویا جدیت در خصوص این پدیده یعنی وبلاگ نویسی و وبلاگ گردی و وبلاگ خوانی.که من به دومی باور دارم .بر اساس این نشانه یعنی غیبت اهالی وبلاگستان در این چند روزه من فکر می کنم که این امر جزو فراغت های ما نیامده ،بلکه جزو دغدغه های ماست نوعی کار و یا موظف دانستن خود به برآوردن دغدغه ای.د
بنابراین بر این باورم که چون دغدغه ای باید با آن رفتار کرد و گرنه پس از مدتی در سرازیری فراغت ها و بازیگوشی های ما در خواهد غلتید.بخش عمده ای از مشکلات حتی روزمره ما ریشه در در ارزشهای عرفی جامعه ما دارذد و بسا بسیاری از این ارزش ها چنان مستحکم شده اتد که علیرغم بی ارزشی شان کسی در رفتار به انها تردید روا نمیدارد،مانند ارزش کلامی کلمه " زرنگ "که از پایه مفهوم زیبایی ندارد ولی بشدت بر کرسی بایستگی نشسته است.گفت و گو نیاز مردم ماست تا دریچه های خود را به یگدیگر بگشایند و در حال حاضر از این امکان بنحو احسن باید استفاده کرد و در ترویج مشارکت همگان در عرصه نقد و نظر شایسته است همتی در کار کنیم.وبلاگ نویسی و وبلاگ گردی و حتی وبلاگ بازی می تواند در تربیت اندیشه و روشهای ما موثر باشد ،من چنین باور دارم و دانستن دیدگاه های شما هم برایم مهم است.ه

1 comment:

Anonymous said...

salam